چرکنویس

دست نوشته های یک نویسنده ی جوان

چرکنویس

دست نوشته های یک نویسنده ی جوان

بر خواهم خاست...

همین بود؟

همین را می خواستی...؟

زمین خوردنم را؟

تماشا کن و لذت ببر

دشمن!

ننگت باد بدنام حقیر

شرمت باد بی وجود فریبکار

خونم را می خواهی

اما ناکام خواهی ماند

خون من خون خداست

من انسانم!

از خون من چیزی به تو نمی رسد!

زمینم زده ای

اما

به کوری چشمت

برخواهم خاست!

دشمن...!


م.تارخ

تاریخ: همین اواخر!

بدون نام شاعر ذکر نشود



نظرات 1 + ارسال نظر
کودک نفهم شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:53 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد