ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
A
دردهایم را
می بلعم باز
نعره هایم
هیچ راهی به بیرون ندارند
باید همان جا چال شوند
آخر
هیچ پروانه ای
مدل سوختنم را نپسندیده
من هم
با همه ی پروانه ها
لج کرده ام
برای خودم می سوزم
هیچ چاهی فریاد هایم را نمی بلعد...
B
آخر
خشک شده اند
فریاد هایم را
می کوبانند
توی صورتم!
این روزها
چاه ها هم
بلیطی شده اند!
نداشته باشی
به یک پروانه
می فروشندت!
C
باید
خودم
چاه بشوم
پرِ آب...
فریاد ها را ببلعم
حتی
فریاد های خودم را
این طوری
لااقل
از شر آن پروانه های لعنتی هم
خلاص می شوم
شاید...
D
ساج
نوزدهم دی ماه یکهزار و سیصد و نود
گرامیان!
خواهشمندم بدون ذکر نام پدیدآورنده منتشر نشود.
*: برای درک بهتر، به بخش تطهیر چاه، باب طهارت فقه اسلامی مراجعه شود.
*: دَلو (Dalv): سطلی است از جنس چرم (معمولاً) که با آن از چاه آب بیرون می کشند.
هیپ؟!! یعنی هیچ؟!! :دی
مدل سوختن بنده را نیز پسند نفرمودند ایشان!
چند عدد گزینه می دارد:
یا مدل سوختن من تغییرات خواهد نمود
یا ایشان متحول گشته مدل سوختن بنده را خواهند پسند فرمود!!!
یا بنده یک پروانه ی دیگر خواهم جستاند و ایشان یک شمع دیگر
یا هیچکدام ...
فکر کنم همان «یا هیچکدام»
کودکم!
منمون!
از طرز نوشته هات خوشمان آمد
منمون!
موفق باشید.
باز هم به ما سر بزنید...