چرکنویس

دست نوشته های یک نویسنده ی جوان

چرکنویس

دست نوشته های یک نویسنده ی جوان

سیاهه (5): آنی که نمی خواستی بشوی...

کم کم

دارم همانی می شوم

که مدتی است

می خواهم بشوم!

«تنها»

شاید

در نگاه اول

زیاد

جالب نباشد

اما وقتی

نفهمندت

زمانی

که دیگر گریزی نداری

باید

آنی بشوی

که شاید

از اول نمی خواستی

ولی

در نقطه ای

گیر می کنی ... نه...

می اندازندت!

و تو

تصمیم می گیری

چیزی دیگری بشوی

آنی که شاید

از اول

نمی خواستی...

ساج

دوم دی ماه یکهزار و سیصد و نود. پیش از خواب


گرامیان!
خواهشمندم بدون ذکر نام پدیدآورنده منتشر نشود.


  02/10/1390. نیمه شب جمعه. رختخواب


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد