دست نوشته های یک نویسنده ی جوان
دست نوشته های یک نویسنده ی جوان
بی نُت
A:
سرگردانیِ شیرینِ دویدن
پیِ تلخندِ تو
زجرِ بار نگاهِ سنگینت
امیدِ بخشودگیِ بی وفاییم
از درونِ خویش
بیرون جهیده ام
بی گمان
حاصلی خواهم داشت
از تو
تو
آغازِ سمفونیِ آرزوها
B:
عمقِ خش خشِ برگِ زندگی
زیر پایِ سنگینِ زمانه
جغجغه ی گوش هایت شده انگار
لبخندِکودکانه ی بی شکیب ات
بی زوال باد...
پرده ی پاره ی دلِ یخ زده را
لرزاند
C:
کیستی ات
ناسناخته مانده
هنوز
واژه ی مبهمی
بی نُتِ من
D:
من همینم
نُتِ سوم
نُتِ ششم
دالِ پایان
سَرَت سلامت...
بخوان مرا
هر کجای هستی
که هستی
پاورقی: «دال» به معنای عقاب نیز هست.
م.ساج
05-04/12/1390
23:56-00:14 / پنجشنبه-جمعه
پاکنویس: جمعه: 11:02
بهارستان
تارخ
جمعه 12 اسفندماه سال 1390 ساعت 09:04 ب.ظ