ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
گام خواهم کاشت
اگر آغاز می کردم
تو می گفتی
چرا این گونه باید...؟
پس شروعم
ناتمام و بی ثمر می ماند
این چنین
خانه نشین و خیره ام کردی
من از شب های بی پروانه
از تنهایی آلاله می ترسم
من امّا
نیک می دانم
که این وحشت
از این آغاز بی پایان
فریب توست
من از تو
از تو می ترسم
و شاید تو، منی!
شاید...
و دستت رو شده انگار
و من بی تو
در این آغاز بی فرجام
گام می کارم...
م. تارخ (ساج)
سیزدهم آذرماه یکهزار و سیصد و نود. قبل از تمرین فرانسه
گرامیان!
خواهشمندم بدون ذکر نام شاعر محترم منتشر نشود.
"من از تو
از تو می ترسم
و شاید تو، منی!! "
عالی بود. من هم گاهی از خودم می ترسم!
"من از تو


)
از تو می ترسم
و شاید تو، منی!! "
عالی می بود. بنده نیز گاهی از خود ترسیدن می کنم!
--------------------
(کودک نفهم همان سحر دلارام می باشد؟!!
می باشد!